ابر خیال
بر بلندای آسمان می نشینم یاس های وحشی را همنشین خود می کنم غروب است و من با پرستوهای به آشیانه برگشته از رویاهای خود می گویم.. "نوشته ای از دست نوشته های شخصی"
View Articleحسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت..
چند وقتی میشه که داروهام تمام شدند و باید دوباره برم دکتر.. ولی از اونجایی که فعلن امکانش نیست برم تهران تصمیم گرفتم با دکتر تماس بگیرم و نظرش رو جویا بشم. از اونجایی که فقط چهارشنبه ها می تونم با...
View Article..
کاش هر چه زودتر کلاغ قصه ی مادربزرگ به خانه اش برسد تا دیگر پایان قصه ها "قصه ی ما به سر رسید کلاغ به خونه اش نرسید" نباشد!
View Articleکابوس
باز هم فصل امتحانات و باز هم من سرشار از استرسم.. از این روزهای کششششششدار و بی پایان متنفرم.. حالتی بین خوندن و نخوندن دارم.. انگار هم خوندم هم هیچی نخوندم..!!
View Articleروزهایی که گذشت..
روزها یکی پس از دیگری از پس هم می گذرند و تنها چیزی که از خود به جای می گذارند خاطره ها هستند.. گاه خاطرات شیرین و دوست داشتنی و گاه خاطرات تلخ و از یاد نرفتنی.. گرد پیری بر خاطرات می نشیند ولی آنها...
View Article
More Pages to Explore .....